صداي چک چک اشکهايت را از پشت ديوار زمان مي شنوم . . .
و مي شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ، براي ستاره ها ساز دلتنگي مي زني . . .
و من مي شنوم مي شنوم هياهوي زمانه را که تو را از پريدن و پرکشيدن باز مي دارد . . .
آه ، اي شکوه بي پايان اي طنين شور انگير من مي شنوم
به آسمان بگو که من مي شکنم هر آنچه تو را شکسته . . .
و مي شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته . . .
نظرات شما عزیزان:
|